محل تبلیغات شما

گروه موفق ستاره های تیم وان Team1 Stars



1) معرفیشرکت تلفیق هنر:

شرکت تلفیق هنر دربهمن سال  1396 تاسیس شده و به صورت اینترنتی داره محصولاتو خدماتی رو ارائه میده و ما هم افتخار کار کردن با این شرکت بزرگ رو داریم . شماراجع بهش چیزی شنیدی؟ یا اطلاعاتی دارین؟ 

مدیر عامل  شرکت "تلفیق هنر" جناب آقای سید مرتضی مرتضوی هستش که از سال 96  به صورت رسمی کار خودش رو شروع کرد و در زمینهمحصولات صنایع دستی فعالیت میکنه . محل شرکت هم در تهران ، خیابان سهروردی شمالیهست که در ادامه بیشتر با فعالیت های این شرکت آشنا میشید.

2 ) محصولات شرکت :

شرکت بصورت تخصصی در زمینه محصولات صنایع دستی فعالیت میکنه. اما چه صنایع دستی ای ؟  صنایع دستی ایکه تاریخ و فرهنگ و تمدن کشور ما رو با خودش به همراه داره ، صنایع دستی ای که کاردست هنرمنده ایرانیه ، صنایع دستی ای که صد درصد ایرانیه ، یعنی متریال و مصالحیکه درش استفاده میشه و کاری که روش انجام میشه تماما ایرانیه . و از همه مهمترصنایع دستی که معاف از مالیاته . یعنی خرید ، فروش ، تولید و حتی صادراتش معاف ازهرگونه مالیاته و مطمئنا میتونه ارز اوری برای کشور داشته باشه.

همچنین توی دنیا 600 نوع صنایع دستی داریم که 400 نوعش درنقاط مختلف ایرانه که از این چهارصد تا 273 شاخه اش در اصفهانه ، از جمله انواع صنایع دستی مثل  خاتم کاری ، فیروزه کوبی روی مس ، میناکاری ،منبت کاری ، معرق روی چوب ، تابلو نقاشی ، بافت و غیره . که خلق این آثار هنری ،ارزش افزوده بالایی توسط هنرمندان ایرانی ایجاد می کنه .

از نظر تنوع صنایع دستی ایران توی دنیا اوله ، اما از نظرفروش رتبه 20 ام  رو در دنیا داره .

 

اما متاسفانه این صنعت تو کشورمون روز به روز ، رو به  انزوا و انقراض پیش می رفت  و کسی به صنایع دستی اهمیتی نمی داد و محرومواقع شده بود . تا اینکه شرکت تلفیق هنر اومد و از اون محرومیت و انزوا نجاتش داد.


بازاریابیشبکه‌ای یا Network Marketing   نوعی شیوه فروش است که در آن کمپانی‌ها محصولات خود رابدون تبلیغات و بدون واسطه به فروش می‌رسانند، و مشتریان پس از خرید در صورت تمایلمی‌توانند محصولات کمپانی را بازارسازی کنند و سود بگیرند. درآمد در بازارسازیشبکه‌ای مطابق پلن درآمدزایی کمپانی، هم در ازای فروش مستقیم کالا توسط خودمان وهم در ازای فروش از طریق زیرمجموعه ها کسب می‌شود.

در بازاریابی شبکه‌ای، افراد بصورتتبلیغات کلامی یا تبلیغات چهره به چهره اقدام به فروش محصولات کمپانی مطابق نیازمشتریان به لیست نوشته شده ) بازار گرم خود یعنی دوستان و آشنایان و خانواده درجه یک و دو )می نمایند.

محصولات به گونه ای است که در تمامخانواده های ایرانی مورد مصرف قرار می گیرند و مشتری آن محصولات نیز همیشه وجوددارند.

بازاریابی شبکه ای:

هر وقت که ما درباره چیز های موردپسندمان به بقیه اطلاعات می دهیم، به نوعی بازاریابی شبکه ای انجام می دهیم. تاحالا شده از دوستانتان یکی از سوالات زیر را بپرسید:

پیراهنترا از کجا خریدی؟

معمولااز کجا گوشت می گیری؟

رستورانخوب سراغ داری؟

- معلم زبانخوب نمی شناسی؟ موسسه خوب چی؟

آرایشگاهکجا رفتی؟ و

بر طبق این تعریف حتی اجداد ما هم بهصورت ابتدایی با این حرفه آشنایی داشته اند.

حالا فرض کنید که برای این کاری کهدارید انجام می دهید(یعنی معرفی مشتری به فروشنده کالا یا خدمات)، به شما حقاحمه ای هم پرداخت کنند. این یعنی بازاریابی شبکه ای حرفه ای.

 بازاریابی شبکه ای سیستمی است برایتوزیع کالا و خدمات توسط شبکه هایی از هزاران فروشنده یا توزیع کننده مستقل. اینتوزیع کننده ها از طریق فروختن کالاها و خدمات و همچنین معرفی و حمایت ازفروشندگانی دیگر(که عضو سازمان فروش ایشان می شوند) کسب درامد می کنند.

در حقیقت بازاریابی شبکه ای یک روشجدید توزیع کالاها و یا خدماتی است که از قبل در بازار یا محیط اطراف ما وجودداشته اند. فقط اتفاقی که افتاده این است که فروشنده آن کالا و یا ارایه کننده آنخدمات، از روش جدیدی جهت ارایه همان محصول یا خدمات قبلی خود استفاده می کند.درحقیقت هر کدام از مشتریان که از کالا و یا خدمات ارایه شده توسط شرکت رضایت دارندمی توانند در صورت تمایل مشتریان جدیدی برای استفاده از کالاها و یا خدمات به شرکتارجاع دهند و از این راه کمیسیون دریافت کنند.

 بازاریابی شبکه ای یک مدل کسب وکاراست، یک فرصت یا امکان است برای کسب درآمد، یک راه یا مسیر از قبل تعیین شده استبرای کار کردن و داشتن یک فعالیت کاری و نوعی بازاریابی، قطعاً با شبکه های هرمیتفاوت دارد. افراد یا مشتری ها به عنوان خریدار کالا یا خدمات یک شرکت به نوعیوارد تیم بازاریابی آن شرکت می شوند و با فروش کالا و خدمات آن شرکت تیم بازاریابیرا گسترش می دهند و این امر موجب هویتمند شدن آن کالا یا خدمات، افزایش فروش وتوزیع سریع و بدون نیاز به واسطه های بیشتر برای آن شرکت می شود.
نکته ی مهم این است که با توزیع کالاو خدمات از طریق افرادی که در زیرمجموعه قرار گرفته اند، افراد ( نتورکرها ( با توجه به برنامه شرکت، درآمدی کسبمی کنند که به آن درآمد رسوبی گفته می شود. این نوع درآمد درست مثل اجاره بهاییاست که یک صاحب خانه به صورت ماهانه یا سالانه دریافت می کند. قطعاً صاحب خانهخرجی را برای ساخت یا خرید خانه متحمل شده است و به این راحتی خانه ای به دستنیامده است. در کار بازاریابی شبکه ای نیز چنین است.

هیچ رمز و رازی در بازاریابی شبکه ایوجود ندارد ، بازاریابی شبـکه ای تنها روش دیگری برای فروش و توزیع می باشد .

بازاریابی شبکه ای به افراد این امکانرا می دهد که محل و ساعت کار خود را انتخاب کرده و به آزادی مالی دست پیدا کنند ودر یک کلام رئیس خودشان باشند. علاوه بر این، برای این کار نیازی به داشتن تحصیلاتخاص نیست، زیرا خود شرکت آموزش لازم را در زمینه مهارتهای تجاری موردنیاز و نیزآموزش بازاریابی را ارائه می نماید. این جنبه از آموزش بخشی جداناشدنی از فرصتتجاری ارائه شده است.

در مورد هر فرصتی، موفقیت، با آنچه کهیک فرد با آن فرصت انجام می دهد، سنجیده می شود. تجارت ما برای افرادی که به دنبالیک راه ساده و یک شبه پولدار شدن هستند، نیست. نمایندگان فروش، باید سخت کار کنند،از هوش خود استفاده کرده، متعهد باقی مانده، آماده شکست های اولیه بوده، و به دقتمطابق با طرح تجاری پذیرفته شده و اثبات شده شرکت عمل نمایند. ما نمایندگان فروشخود را به کلیه ابزارهای مورد نیاز برای موفقیت در این تجارت مجهز می نماییم.

 (مطمئنابازاریابی شبکه ای گام بعدی در تکامل تجارت آزاد است)

مأموریت ما:

اشتغال زایی و کارآفرینی به تمامخانواده‌های ایرانی، صادقانه کمک کنیم تا در نهایت، به استقلال مالی برسند وانشاا. بیکاری در تمام نقاط ایران ریشه کن شود.

هدف ما:

کمک به ایجاد تغییرات مثبت در"صنعت بازاریابی شبکه ای" برای تبدیل آن به یک حرفه قابل اعتماد و مورداحترام؛ آنطور که باید باشد. این باعث می‌شود تا شما به‌عنوان یک " کار آفرین" به آن زندگی که می‌خواهید و لایق آن هستید دست پیدا کنید.

فلسفه ما:

این است که اگر شما به مردم برایداشتن آنچه که می‌خواهند، کمک کنید، آنها نیز به شما برای داشتن چیزهایی که می‌خواهید،کمک خواهند کرد.

رسالت ما:

ارتقای سطح دانش و معلومات شما درزمینه بازاریابی شبکه ای و تغییر نظام باورهای شما نسبت به خودتان و تجارتتان است.

چشم انداز ما :   بیشترینفروش ، سریعترین رشد و قویترین تكثیر

مدیر گروه موفق تیم وان - مهندسجهانگیری : 09125263382




سرگذشت یاگر یک داستان موفقیت واقعی از فقر تا ثروت است؛ او یکی از موفق ترین افراد در صنعت " MLM" است .

این داستان هدیه به کسانی است که دوست دارند راه موفقیت دیگران را بدانند و از آن به نفع خود استفاده کنند، مخصوصا داستانهایی درباره کسی که به معنای واقعی کلمه هیچکاره و بدون هیچ مهارت و تخصص از صفر تبدیل به یک غول درامدسازی شد.
بسیاری از عامه مردم رویای شروع یک تجارت کوچک را دارند " مثل سرمایه گذاری آنلاین " اما نمی دانند آنچه که ما را تبدیل به یک نابغه در درامدسازی میکند استفاده از یک فرصت آماده و جذاب نیست، بلکه هدفگذاری، استقامت، پشتکار و توانایی و همینطور غلبه بر مشکلات و بداقبالی هاست.
سرگذشت یاگر یک داستان موفقیت واقعی از فقر تا ثروت است، او یکی از موفق ترین افراد در تجارت بازارسازی شبکه ای است.
" یاگر " در یکی از شهرهای کوچک نیویورک به عنوان فروشنده مواد آشامیدنی شروع به کار کرد، در آن زمان بسیاری از مردم در آن شهر آس و پاس بودند و وضعیت مناسب اقتصادی نداشتند و نیز هیچکدام از آنها از اینکه از زندگی و کار یکنواخت در کارخانه خارج شوند امیدی نداشتند.
" یاگر " در روزهای اول به آنها می گفت ما کسی را نمی شناسیم که رویاهای بزرگی در سر داشته باشد و یا حداقل درباره آنها حرفی بزند، زمانی که یاگر درباره رویاهایش از آینده صحبت می کرد دوستانش او را مسخره می کردند، یاگر تحصیلات کمی داشت، هیچ پولی در بساط نداشت و هیچ چیز در مورد تجارت نمی دانست، آنها به یاگر می گفتند: فکر می کنی چه کسی هستی؟ تو نمی توانی به رویاهایت برسی.
اما بد اقبالی که یاگر باید بر آن فائق می آمد این حقیقت بود که لکنت زبان داشت؛ به نحوی که یک مشاوره معمولی نیم ساعته را 2 ساعت طول می داد، همین موضوع کافی بود تا او همه چیز را رها کند و تسلیم شود، اما هیچکدام از این مسائل باعث نشد تا او با شجاعت کامل به دنبال اهدافی که برای خود مشخص کرده بود نرود.
اما موضوع به این سادگی هم نبود، زمانی که او خواست کارش را شروع کند مشغول انجام وظایف شغل روزانه اش نیز بود؛ یاگر نزدیک به شبها از خانه بیرون می رفت و مشاوره های خود را انجام می داد و این باعث میشد که اغلب اوقات دیر به خانه برگردد.
یاگر همچنین مسئولیت مضاعفی در برابر همسرش داشت، همسری که در حال بزرگ کردن هفت بچه کوچکشان بود و از طرفی هم سخت وابسته به شوهرش بود.

یاگر ابتدا هدفهای کوچکی برای خودش انتخاب کرد و وقتی به اهدافش می رسید به دنبال اهداف بزرگتری می رفت و در واقع او بعد از تحقق هر هدف، اهداف بزرگتری برای خودش تعیین می کرد.
او معتقد بود مهمترین اصل در این تجارت داشتن یک رویای بزرگ است، رویایی که هر روز باید به آنها نگاه کنیم و به آنها فکر کنیم؛ کلید موفقیت دیگر او این بود که هر روز مطالب مثبت می خواند و نوارهای انگیزه بخش گوش می کرد.


حفظ ذهنیت در یک وضعیت روحی مثبت به او اجازه می داد که سرانجام یک سیستم آموزشی فوق العاده و عالی ایجاد کند و این کار به او کمک کرد تا بزرگترین مجموعه در تاریخ " MLM " را بوجود آورد .
یاگر عاشق مردم بود و دوست داشت آنها را موفق ببیند، او همواره میگفت: تخصص من اینست که مردم را دوست بدارم و نسبت به آنها دلسوزی کنم، من به مردم می آموزم نسبت به خود مسئولیت داشته باشند و به آنها یاد می دهم چگونه از تمام توان خود استفاده کنند برای رسیدن به فراتر از آنجایی که حتی فکر می تواند برود.
یاگر می گوید: موفقیت ربطی به شانس ندارد؛ موفقیت یک هدیه نیست که به شما ارزانی شود، موفقیت یعنی کار بعلاوه شکست، موفقیت از آن کسانی است که ذهنیت موفق دارند.
موفقیت مساوی است با 80 درصد تلاش ذهنی به علاوه ی 20 درصد تلاش فیزیکی.

پایان.


انسان برای انجام هر كاری،احتیاج به هدفی دارد، تا انگیزة كافی برای انجام آن كار را داشته باشد. بسیاری از دوستان، بدونتعیین و داشتن هدف خاصی، صرفاً به خاطر اعتبار شما وارد این سیستم می‌شوند.بنابراین انگیزة لازم برایانجام این تجارت را ندارند. شما باید بدانید كه چرا وارد این تجارت شده‌اید. رؤیا و تصویرذهنی شما درباره آینده چیست؟ با انجام این تجارت به كدام اهداف خود می‌رسید؟ كدام رؤیا و تصویر ذهنیشما تحقق خواهد یافت؟

مهمترین سنگ بنای این مبحثآموزشی تعیین هدف است. اگر شما ندانید چرا وارد این تجارت شده‌اید مقصد و جهتی برای حركت نخواهیدداشت. بنابراین اولین وظیفهشما نوشتن اهداف خود برای انجام این تجارت است. اهداف خود را بهكوتاه مدت (تا یكسال) و بلند مدت (بیشتر از یكسال)تقسیم كنید. اهداف كوتاه مدت می تواند اولینStep شما، یا اولین پورسانت شما، خرید موبایل و … باشد. در اهداف بلند مدت خود می‌توانیدبرنامه خود برای خریدخانه، ازدواج و حتی آینده فرزندان خود را بنویسید. فراموش نكنید هرچیزی كه امروزهاطراف ماست روزی رؤیای یك فرد بوده كه حالا تحقق یافته است.مثل تلفن، موبایل، كامپیوترو

اهداف خودرا بصورت دقیق، روشن و با جزئیات بنویسید. مثلاً به خودتان 10 ماه فرصت دهید كهبتوانید یك پژو 405 مشکی رینگ اسپرت با سیستم بخرید.

مخصوصاً محدوده زمانی اهداف رافراموش نكنید. خیلی مؤثر است كه زمان مورد نیاز هر هدف را تعیین كنید و همه تلاش خودتان را بكنیدكه به موقع به هدفتانبرسید. جرأت داشته باشید كه هدف و خواسته خود را روی كاغذ بیاوریدو هر روز آنها رابخوانید. این كار قدرت درونی شما را آزاد می‌كند. شما باید اهداف افراد زیر مجموعه‌تانرا هم بدانید. برای اینكه آنها اهداف خود را با شما در میان بگذارند، باید اول شما اهداف خودرا به آنها بگویید.

فراموشنكنید كه: هدفی كه عجولانه و سطحی انتخاب شده باشد با اولین ناملایمات وسختیها بهدست فراموشی سپرده خواهد شد .


تعریف هدف :
هدف آنچنان دقیق و مشخص است که به محض اعلام ، بارها و بارها ذهن را درگیر رسیدن به آن خواسته می کند و حتما باید دست یافتنی باشد.
مانند خرید آپارتمان 150 متری در خیابان فرشته  یا  خرید خودرو فلان با رنگ فلان و قیمت فلان و .

ویژگیهای هدف 
 
هدفی را كه انتخاب میكند باید پنج ویژگی زیر را دارا باشد تا آن هدف به صورت صحیح انتخاب شده باشد.

1- هدف باید مشخص باشد(Specific)

2- قابل سنجش باشد(M easurable)

3- دست یافتنی باشد(A chievable)

4-  واقعی باشد(R ealistic)

5-  دارای زمان باشد(T imely)

چنانچهحرف اول كلمات انگلیسی فوق را با هم تركیب كنیم به كلمه SMARTبه معنایهوشمند میرسیم یعنی اگر هدفی راكه انتخاب میكنید دارای ویژگیهای فوق باشدآن هدف یك هدف هوشمندانه است و خداوند نیز در راه رسیدن شما به اینگونهاهداف شما را یاری خواهد كرد.

هدف باید مشخص باشد.

مشخص بودن هدف یعنی باید بدانید كه چه پاسخی برای چه نیازی وجود دارد.

پس هدف باید :

1- از جهات مختلف تعریف شده باشد به عنوان مثال اگر شما بگویید كه میخواهید خانه ای داشته باشید باید مشخص كنید كه :

- نوع خانه چه باشد( ویلایی آپارتمانی و یا .)

- وسعت خانه چقدر باشد(1000مترمربع یا 100 مترمربع یا .)

- موقعیت مكانی آن كجا باشد( تهران یا شیراز یا . شمال تهران جنوب تهران ویا .)

- حدود قیمت آن ( 100 میلیون تومان یا 40 میلیون تومان و یا )

- مشخصات و خصوصیات داخل خانه ( تعداد اتاقها و دكوراسیون داخلی و )

2-تصویر روشن و شفافی از تحقق آن در ذهن خود داشته باشید یعنی این كه بدانیماین هدف برای ما و دیگران دارای چه اثر یا آثار قابل تعریفی است و یابعبارت دیگر ما باید به روشنی بدانیم كه اگر به هدف خود نرسیم چه چیزهاییرا از دست خواهیم داد و چه تفاوتهایی با بدست آوردن آن وجود دارد و اگراین تفاوتها برای ما ایجاد ضرورت ننماید ( یعنی در واقع یك تفنن باشد )هرگز محرك كافی برای تحقق اهداف ما ایجاد نشده است.

3-حتما هدف خود را در قالب یك جمله مثبت و بطور واضح بنویسید و همواره درجلوی دید خود قرار دهید و اگر بتوانید تصویری از آن برای خود تهیه كنید بهمراتب تاثیر بیشتری در تحریك شما خواهد داشت و همچنین اگر بتوانید احساساتخود را نیز در صورت رسیدن به هدف شناسایی كنید و در ذهن خود مرور كنیدآنگاه خواهید دید كه چه تاثیر شگرفی در سرعت بخشیدن به رسیدن به اهدافتاندر شما ایجاد خواهد شد. توجه داشته باشید برای موفقیت باید بر آنچهمیخواهید تمركز كنید و نه بر آنچه نمیخواهید.

مثال: وقتی بچه ها را از كاری منع میكنید مشاهده میكنید كه نتیجه برعكس دارد وآنها تمایل بیشتری بر انجام آن كار دارند پس باید ذهن آنها را متوجه كارصحیح نمایید.

4-هزینه هایی را كه برای رسیدن به هدف خود باید بپردازید مشخص كنید و توجهداشته باشید كه بخش مهمی از این هزینه ها اموری است كه باید از دست بدهید.بعنوان مثال هزینه قبولی در كنكور فقط پرداخت مبلغ ثبت نام در كلاس كنكورنمیباشد شما باید از رفتن به سینما و پارك و . نیز برای مدتی چشم پوشیكنید .

5-اهداف شما باید بصورت همگون تعریف شوند یعنی تعارضی با یكدیگر نداشتهباشند بعنوان مثال شما نمیتوانید تنها رشد سر خود را بخواهید مگر اینكهاندام دیگر شما نیز با آن رشد كنند در غیر اینصورت شما شكست خواهید خورد .اما نكته مهم این است كه در صورت شكست ناامید نشوید بلكه مجددا اهداف خودرا مورد بررسی قرار دهید و اشكال آن را رفع كنید.

چگونه اهداف خود را مشخص كنیم؟

برای ایجاد كردن و آوردن هر چیزی در زندگیتان تصور كنید كه هم اكنون آن چیز در اختیار شماست.

اگرهدف خود را انتخاب كرده اید برای اینكه بفهمید هدف شما مشخص و شفاف است به چهار سئوال زیر پاسخ روشن دهید.

اگر هدفم محقق شود چه نتایج مطلوبی را برای من و دیگر افرادی كه سرنوشت آنها برای من مهم است خواهد داشت ؟

اگر هدفم محقق شود از وقوع چه نتایج نامطلوبی برای من و دیگران جلوگیری میكند؟

اگر هدفم محقق نشود چه اثرات سویی برای من و دیگران خواهد داشت و بعبارت دیگر چه بهایی را پرداخت خواهم كرد؟

اگر هدفم محقق نشود چه نتایج مطلوبی برای من و دیگران بدست نمیاید؟

همچنین در انتخاب اهداف خود به دو نكته مهم دیگر توجه داشته باشید.

الف : مجموعه اهداف شما نباید یكدیگر را نقض كنند و متضاد یكدیگر باشند.

ب : دیگران را نیز در اهداف خود در نظر بگیریم و به اهداف معنوی نیز بیاندیشیم.

هدف باید قابل سنجش باشد.

اینویژگی هدف ( قابل سنجش بودن ) فقط به این معنا نیست كه هدف باید امری كمیباشد بلكه به این معناست كه هدف باید شاخصی برای تحقق داشته باشد تا بتوانمیزان فاصله آن را ( دور بودن یا نزدیك بودن ) نسبت خود تشخیص دهیم. درمورد اهداف مادی میتوان آنها را با شاخصهای كمی مورد سنجش قرار داد و درمورد اهداف معنوی باید از شاخصهای كیفی استفاده نمود بعنوان مثال اگر شمامیخواهید بنده خوب خدا باشید باید شاخصهایی را نیز برای یك بنده خوب تعریفكرده باشید و خود را با آن شاخصها سنجش كنید.

هدف باید دست یافتنی باشد.

لازمنیست كه هدف شما از دید دیگران امری ممكن باشدولی حتما باید از دید خودتانغیر ممكن نباشد .در غیر این صورت هدفی كه انتخاب كرده اید تنها یكآرزوست.به عنوان مثال اگر هدف شما داشتن یك هواپیمای جت اختصاصی استخودتان آنرا مورد بررسی قرار دهید كه آیا آن هدف برای شما دست یافتنی استیا خیر!!

هدف باید واقعی باشد

واقعیبودن هدف یعنی اینكه هدف خیالی و توهمی نباشد به عنوان مثال شما نمیتوانید به بازار بروید و یك ماشین پرنده خریداری كنید اما ساخت یك ماشینپرنده برای یك مخترع میتواند یك هدف باشد پس ماشین پرنده برای اولی یكخیال و برای فرد دوم یك هدف است.

ویاقبولی در كنكور در رشتهای كه اصلا وجود ندارد یك هدف غیر واقعی است .امامیتوانید به عنوان یك برنامه ریز وزارت علوم ،ایجاد رشته مذكور را هدفقرار دهید.

هدف باید دارای زمان باشد

متاسفانهبسیاری از افراد از توجه به این ویژگی غفلت می ورزند .شاید در این مواقعسعی میكنند برای تحقق اهداف خود زمان پیش بینی كنند و وقتی كه اینتوان رادر خود نمی یابند از تعیین منصرف میشوند غافل از اینكه زمان درواقع بخشی از هدف شماست برای در ك این مطلب به مثال زیر توجه كنید:

تصور كنید شما در سن 30 سالگی صاحب دوچرخه شوید و یا در سنین كهولت كه امكان رفتن به دانشگاه را ندارید در كنكور قبول شوید.

پس لازم است كه شما زمان وقوع یا دستیابی به هدف خود را پیش بینی كنید درست مثل تعیین خود هدف.

تنها شما به طرف هدف حركت نمی كنید بلكه هدف نیز به سمت شما حركت خواهد كرد .

قوانین موفقیت و نوشتن اهداف

 تعریف هدف:

هدف آنچنان دقیق و مشخص است که به محض اعلام ، بارها و بارها ذهن را درگیر رسیدن به آن خواسته می کند و حتما باید دست یافتنی باشد.

نکته بسیار مهم : ما دنبال 3 چیز در زندگی هستیم


1-    مقصد : آن چیزی است که در نهایت به آن می رسیم . مانند خوشبختی و .

2-    ارزش های زندگی: آن چیزی است که زمینه های رسیدن به مقصد را تعیین می کند.  مانند پول دار شدن و .

3-    هدف : آنچنان دقیق و مشخص است که به محض اعلام ، بارها و بارها ذهن را درگیر رسیدن به آن خواسته می کند و حتما باید دست یافتنی باشد. مانند خرید آپارتمان 150 متری در خیابان فرشته  یا  خرید خودرو فلان با رنگ فلان و قیمت فلان و .

نکته :   مقصد و ارزش دست یافتنی نیستند ولی هدف دست یافتنی است.


قوانین موفقیت

همه ما انسانها به دنبال آرزوها و موفقیت های بسیار در حال و آینده هستیم، اما آینده مکانی نیست که آنجا میرویم،آینده جایی است که آنرا می سازیم،



راههایی که به آینده ختم می شوند یافتنی نیستند،بلکه ساختنی اند،  بگونه ای که ساختن این راه ها هم آینده  و هم سازنده را بکلی دگرگون می کند.

در راه رسیدن به آینده ای مطلوب بایستی قوانینی را برای خود داشته باشیم، در این مطلب برخی از این قوانین که می توانند راهگشای شما  در کسب موفقیت و آینده ای مطلوب باشدرا بیان خواهم کرد.

نکته مهم اینجاست که تمام این موارد به خودی خود نمی تواند راهگشا باشد، بلکه آینده ای روشن نیازمند تلاش فراوان می باشد، کسی موفق خواهد بود که بر موج های خروشان سوار شود و به مقصد برسد نه آنکه در مقابل آن بایستد، چه زیبا فرمودند مولای کلام ، حضرت علی(علیه السلام):

تصمیم راسخ با سورچرانى (تن‌پرورى) جمع نمی‌شوند. چه بسیار تصمیمهاى روز را كه خوابِ شب می‌شكند، و چه بسیار تاریكی‌ها كه یاد همّتهاى بلند را از خاطر محو می‌كند.»



اما قانون اول موفقیت:

1-آرزوهای بزرگ در سر بپرورانید:

باید برای آینده آرزوهایی داشته باشید و آنها را محقق کنید، آرزو های شما می تواند رویایی، شگفت انگیز و یا خیالبافانه باشد. هیچگاه از فکر کردن به این آرزوها نترسید، با تلاش همه چیز شدنی است، انسانهای بزرگ هم در ابتدا مانند شما بودند  ولی با تلاش و پشتکار تبدیل به افراد بزرگی مثل بیل گیتس، صاحبان صنایع بزرگی مانند میهن، شیرین و عسل و . شده اند.

تنها کاری که باید انجام بدهید برنامه ریزی و هدف کذاری برای رسیدن به آرزو ها هست. اینکه برای رسیدن به آرزو بزرگتان، چه کارهایی باید بکنید؟ با چه کسانی باشید؟ چقدر هزینه کنید؟ و چقدر زمان نیاز دارید؟

نکته مهم این است باید با تمام وجود به هدفتان و آرزویتان اعتقاد داشته باشید، اگر با تمام وجود به آن فکر نکنید، هوسی بیش نیست.

بی هدف بودن در زندگی همانند فردی است که در ترمینال مسافربری، پشت کیشه بلیط فروشی،  درخواست بلیط نماید بدون آنکه بداند کجا می خواهد برود.

طبق آمار، تنها 10% از مردم برای زندگی خود هدف دارند، و تنها 3% این دسته اهداف خود را مکتوب می کنند، (فراموش نکنید همواره کسانی که اهداف خود را مکتوب می کنند موفق تر هستند)

حالا شما در کدام دسته از این افراد هستید؟ 90% که هدف ندارند؟ 10% که هدف دارند؟

حالا خود شما، تا حالا سعی کردی هدف های زندگیت را مشخص کنی و اونها را تو یه کاغذ، تقویم و یا انتهای سررسیدت بنویسی و به اونها سریزنی ببینی چقدر بهشون نزدیک شدی؟؟



اما چرا باید اهداف نوشته بشه؟؟

-      بانوشتن اهداف خلاقیت پیدا می کنید

-      تلاشتان برای رسیدن به آنها بیشتر می شود

- همواره آنها را می بینید، پس هدفهایتان به فراموشی سپرده نمی شود

-      برای رسیدن به آنها انگیزه پیدا می کنید

-      و هزاران فایده دیگر که خودتون به اونها خواهید رسید.

 



 می خواهم چند پیشنهاد کاربردی و بسیار مهم در خصوص نوشتن اهداف به شما بگویم

(دقت کنید نوشتن اهداف ، نه فکر کردن به اهداف - حتما مکتوب کنید) :

الف -  اهداف را به سه گروه تقسیم کنید:

1- اهداف بلند مدت: شما می توانید جشم انداز 2 سال الی  5 سال و یا حتی 10 سال آینده

خودتان را مشخص کنید.

2- اهداف میان مدت: اهدافی است که برای یک یا 2 سال آینده برنامه ریزی می شود، و

کمک می کند به اهداف بلند مدت خودتون نزدیک بشید.

3- اهداف کوتاه مدت: هدف هایی هستند که برای کمتر از یک سال نوشته می شوند.

ب -  فرمول موفقیت را بخاطر بسپار:

-      تصمیم بگیر چه میخواهی

-      تصمیم بگیر برای رسیدن به آن چه بهایی باید بپردازی

-      بهای آنرا بپرداز


ج -   3 فیلتر در نوشتن اهداف را بخاطر بسپارید:

1- ضرورت و اهمیت انتخاب هدف

2- علاقه مندی

3- استعداد شما در راه رسیدن به آن هدف


 د -   3 اصل را در نوشتن اهداف متعالی بخاطر بسپارید:

1- اهدافی انتخاب کنید که خدا  و  عقل آنرا تایید کند.

2- اهدافی انتخاب کنید که برای شما مقدور باشد.

3- اهدافی انتخاب کنید که الویتی بالاتر از آن در زندگی شما وجود نداشته باشد.


منظور ما ازتعهد در این مرحله تعهد به دو چیز است:

 الف) تعهد به اهداف

ب) تعهد بهخود تجارت

یكی از مهمترین اركانموفقیت در هر كاری متعهد بودن به هدف تعیین شده برای انجام آن كار می‌باشد. می‌توان گفت هدف و تعهددو بال هر انسان در مسیررشد و تكامل می‌باشد بنابراین متعهد بودن به هدفهای تعیین شده برایكسب موفقیت وپیشرفت در این تجارت بسیار لازم و ضروری می‌باشد.

با اینكه مسأله تعهد یكمسئله كاملاً درونی است اما برای تقویت میزان تعهد، راههای زیادی وجود دارد. به عنوان مثال می‌تواناز افراد یك تعهد نامهگرفت به این صورت كه از وی بخواهیم كه متنی را مبنی بر متعهد بودنشنسبت به اهداف وآینده‌اش بنویسد و سپس میزان زمانی كه مایل است به انجام این كار اختصاص دهد را مشخصكند و بنویسد و امضاء كند و این متن را پیش خود نگه داریم. یا می‌توانیم از وی بخواهیم كه اینمتن را خود شخصاً نگهداریكند و در جایی قرار دهد كه هر روز مجبور باشد به آن نگاه كند. برایبالا بردن تعهدخود نیز می‌توانیم اهداف و آرزوهای خود را همیشه همراه خود داشته باشیم و هر روزآنها را بخوانیم مشخص كردن و دانستن میزان تعهد افراد به ما كمك می‌كند كه بتوانیم تعیین كنیمكه چقدر مجاز به فشار آوردنبه افراد در انجام این تجارت هستیم. در واقع تعهد مانند دكمه كنترلاست به این صورت كهاگر شخصی طبق تعهدش عمل نكرد، به سادگی می‌توان تعهد او را یادآوری كرد و بهاندازه مورد نیاز به او فشار آورد. و او از این فشار ناراحت نمی‌شود، چون خودش قبلاً تعهد داده است.

ب) تعهد بهتجارت

این تعهد با سه عامل مشخص می‌شود:

 -1تخصیص زمان كافی

 -2تعداد افراد معرفی شدهدر هفته توسط فرد

 -3شركت در جلسات

توجه كنید كه سرمایه شمابرای شروع و موفقیت در این كار زمان است . اگر شما به این نتیجه رسیده‌اید كه وارداین تجارت شده و آن راانجام دهید باید زمانی را نیز به انجام این كار تخصیص دهید. توجهكنید كه حداقل زمانلازم برای شروع این تجارت روزی یک یا دو ساعت است و با كمتر از آن به نتیجه نخواهید رسید.تقریباً مشكل تمام كسانی كه در این كار به سود دهی نرسیده‌اند، تخصیص ندادن زمان برای انجام اینكار می‌باشد. این افرادمانند كسی كه یك رستوران را در مركز شهر افتتاح كرده ولی همیشهتعطیل است، هر گز بهسود نخواهند رسید. بعضی از دوستان به این دلیل كه به سود دهی سیستم خوش بین نیستندزمانی را به این كار اختصاص نمی‌دهند. به این دسته از دوستان پیشنهاد می‌كنیم كه تنها یك ماه ازوقت خود را بصورت نیمه وقتدر اختیار سیستم قرار دهند مانند كسی كه هنگامی كه قصد شروع یك كارجدید را دارد،ابتدا برای شروع و راه‌اندازی آن كار وقت می‌گذارد و سپس به سود خود می‌رسد. پس فراموشنكنید كه سرمایه شما برای شروع و موفقیت در این كار زمان است. ابتدا یك برنامه زمانبندی دقیق برایكار خود تهیه كنید و آن رابه معرف خود هم ارائه دهید تا وی بتواند با برنامه‌ریزی دقیق برایوقت شما تمام مدتیرا كه شما به انجام این كار اختصاص داده‌اید همراه شما باشد.

همچنین شما باید به لیدرهای خود درباره تعداد افرادی كه در هفته جدید قصد معرفی سیستم به آنها را دارید، تعهددهید. مثلاً ده نفر این تعهد سبب می شود شما تلاش بیشتری كنید تا طبق برنامه خودتان عمل كنید.شما باید به شركت در جلسات آموزشی نیز متعهد باشید. حضور در این جلسات رفته رفته شما را به یك لیدر قوی تبدیلمی‌كند. با حضور در این جلسات همواره اطلاعات شما به روز خواهد بود و همچنین توانایی رهبریو حل مشكلات مجموعه‌تان را در خود ایجاد خواهید كرد.



نوشتن لیست افراد در بازارسازی شبکه ای

 اصلی‌ترین،مهم‌ترین و پركاربردترین كار برای شروع این تجارت، نوشتن لیست دوستان، آشنایان، فامیلها و همكاران می‌باشد. توجه كنید كهنوشتن لیست، بسیار لازم و واجب است و بدون نوشتنلیست شما شانس زیادی نخواهید داشت. برای نوشتن لیست ابتدا دوستان خود راگروه‌بندی كنید؛ مثلاً گروه فامیلها، گروهدوستان دانشگاهی، گروه دوستان هم محلی و … سپس هر گروه را در لیستی جداگانه بنویسید پس از نوشتن لیست دوستان ستون‌های موجود درلیست را نیز پر كنید. به این صورت كه در ابتداشمارة تلفن و شغل وی را بنویسید. و سپس حسابكنید كه شما پیش دوستتان چقدر اعتبار دارید و دوست شما چقدر به شما اعتماد دارد. اگر دوست شما به شما 100% اعتماد داشته باشد،حتماً به این دلیل كه شما وارد این شبكه شده‌اید،وارد این سیستم می‌شود. پس به نسبت اعتمادیكه دوست شما به شما دارد، بین 1 تا 5 به وی امتیاز دهید. بعد به اندازه تحصیلات وی، بین 1 تا 5 امتیاز امتیاز دهید. مثلاً فوق‌لیسانس5،لیسانس 4، و … به همین روش امتیازدهی، به قدرت ریسك‌پذیری دوستتان از 1 تا5 امتیاز بدهید و در ستون ریسك، بنویسید. سپس وقت آزاد تخمینی دوست خود در روز را محاسبه كرده و در لیست بنویسید. نوشتن شغل افراد، بهمحاسبة میزان ریسك پذیری آنها بسیار كمك می‌كند.معمولاً یك كارمند، قدرت ریسك كمترینسبت به شخصی با شغل آزاد دارد 

لیست نوشته شده را به Leader خود، (شخصی كه شما را به سیستم معرفی كرده) نشان دهید تا در اولویت بندی، به شما كمك كند. Leader شما وظیفه دارد شما را در تنظیملیستهایتان راهنمایی و به شما كمك كند. توجه كنید كه مهم‌ترین عامل در انتخاب افراد، (حدود 95%) میزان اعتبار شما نزد دوستان استو بقیه موارد، بسیار كم اهمیت‌تر می‌باشند.به این دلیل كه بازار كار ما در این زمینه،جامعه‌ای از انسان‌ها با اخلاق‌ها و منطق‌های متفاوت می‌باشند، نمی‌توان هیچ فرمول خاصی برای دعوت و جذب افراد، ارائه داد.اما آمارهای گرفته شده نشان می‌دهد كه فاكتورهایدیگر ذكر شده نیز در این امر، مؤثر می‌باشند.معمولاً افرادی كه دارای تحصیلات بالاتری می‌باشند، سریع‌تر و بهتر سیستم را درك می‌نمایند و افرادی كه ریسك پذیری بیشتریدارند نیز معمولاً بهانة سرمایة اولیه را نمی‌آورند.معمولاً دوستانی كه وقت آزاد بیشتری دارند، بهانة وقت نداشتن رانمی‌آ‌ورند. البته كسانی نیز بوده‌اند كهبه هیچ عنوان وقت آزادی نداشته‌اند، اما با درك این سیستم، زمانی را به این كار اختصاص داده و در حقیقت، زمانآزادی را ایجاد نموده‌اند.

هر گز خانمها را از دست ندهید. طبق تجارب كسب شده خانمها هم می‌توانندبه خوبی آقایان و حتی 50درصد بیشتر از آقایان موفق باشند.

پیشنهاد می‌گردد كه دوستان و آشنایان را به صورت زیر، گروهبندی كنید:

فامیل‌ها و خویشاوندان

دوستان نزدیك

همسایه‌ها و هم محلی‌ها

دوستان دوران تحصیل در مدرسه

دوستان دوران دانشگاه

دوستان آموزشگاه‌ها

افرادی كه تازه با آنها دوست شده‌اید

همكاران و افرادی كه هم اكنون و یا قبلاً با آنها همكاری نموده‌اید

مشتری‌های قبلی و فعلی شما

دوستانی كه در مجموعه‌ها و كلوپ‌ها و جلسات، با آنها آشنا شده‌ایدو

توجه كنید كه بهترین دوستان شما، دوستاندوران تحصیل شما، راهنمایی و دبیرستان، می‌باشندو به دلیل قدمت دوستی، به شما اعتماد زیادی دارند و به راحتی وارد سیستم می‌شوند. پس به هیچ عنوان، آنها را از لیست خود حذفنكنید و یك گروه جدا برای آنها ایجاد كنید.

اولین بهانه دوستان برای ننوشتن لیست، كمبودن تعداد دوستانشان است. اگر حتی در كلدوران عمر خود، فقط 5 نفر را ملاقات كرده‌اید، حتماً نام آن 5 نفر را در لیست خود بنویسید. البته واضح است كه هر كسی در طول عمر خودبیش از 5 نفر را دیده و می‌شناسد. پس نام تمامكسانی را كه می‌شناسید، در لیست بنویسید.

بهترین روش برای نوشتن لیست، به این صورت می‌باشدكه در هنگام نوشتن نام افراد یك گروه،ابتدا اسامی افرادی را بنویسید كه مطمئن هستید به شما اعتماد كمی دارند و به هیچ عنوان وارد این سیستم نخواهند شد. و سپس اسامیدیگران را اضافه كنید.

از دفتر تلفن یا تلفن همراه خود، بهعنوان لیست استفاده نكنید و لیست خود را بنویسیدهرچند كه نام تمام دوستانتان در آنها موجود باشد.

به این بهانه كه افراد مورد نظر شما قادربه درك سیستم یا مایل به این گونه سرمایه‌گذاری‌هانمی‌باشند. نام آنها را از لیست خود حذف نكنید. زیرا با اینكار، علاوه بر اینكه فرصت میلیونر شدن را از دوست خود گرفته‌اید، باعث كاهش رشد مجموعه خود نیز شده‌اید. توجه كنید كه اگر در آیندهكه وضعیت مالی شما متحول شده، دوست شما از شماعلت معرفی نكردن سیستم را به خودش جویاشود، هیچ دلیلی نخواهید داشت.

هرگز بعضی‌ها را به این دلیل كه فكر می‌كنیدكه آنها خیلی پول دار، گرفتار، فقیر،بی‌تجربه، پیر، جوان، موفق یا ناموفق هستند. فراموش نكنید و از دست ندهید. در غیر این صورت، اشتباه بزرگی را مرتكب شده‌اید. اینفرصت را به همه بدهید كه از طریق درست با اینسیستم آشنا شوند و خود، تصمیم‌گیری كنند.برای دعوت افراد، از نظرات و تجربه‌های بالاسری‌های خود استفاده كنید.

توجه كنید كه لیست شما همیشه در حال رشدكردن است زیرا شما هر روز با افراد جدیدیآشنا می‌شوید و همچنین دوستان زیادی از قبل دارید كه هنوز نام آنها را ننوشته‌اید.

در زندگی، به هر آنچه بخواهی میرسی، به شرط آن كه دیگران رانیز در تحقق اهدافشان یاری كنی.




توجه
كنید كه هدف اصلی ما دعوت و آوردندوستمان در این مرحله بدون دادن هیچ گونهآگاهی راجع به سیستم می ‌باشند بنابراین وظیفه شما در این مرحله فقط ایجاد حس كنجكاوی و دعوت دوست خود می ‌باشد.

 بسته بهنوع رابطه شما با فرد مورد نظر، چند روشبرای این كار وجود دارد:(البته به صورتپیش فرض تعیین شده است)

1- دوست خیلی صمیمی و نزدیك:‌ بدون هیچ توضیحاتی از وی بخواهیدكه 2 ساعت از وقت خود را در اختیار شما قرار دهد.

2- دوست همسن و سال و یا همكار: بگویید كه یککار جالبی است كه شما تازه با آن آشنا شده و مشغولید و سود خوبی هم دارد. سپس به دوستتان بگویید اگر مایل باشی آن را با شما هم در میانمیگذارم .

  -3   دوستیكه از شما بزرگتر است: بگویید یك کار جدیداست كه شما تازه با آن آشنا شده و در حال حاضر با آن مشغولهستید و در خلال این کارمیخواهم که از تجربه ها و اطلاعات شما کمک بگیرم و حتی نیاز به م با شما را همدارم . اگر امکان دارد زمانی را برای این موضوع خالی کنید.

بهترین افراد، كسانی هستند كه با شما بسیارصمیمی و نزدیك هستند یا دوستان قدیمی شماهستند، زیرا حتماً چند ساعت از وقت خود را بدون چون و چرا در اختیار شما قرار می‌دهند و در ضمن می‌توانید، بدون هیچ گونه خجالتی جهتپیگیری، هر روز به آنها زنگ بزنید!

پس از بیان یكی از جملات استاندارد فوق،دوست شما بلافاصله شروع به سؤال كردن دراین زمینه می‌كند. به هیچ عنوان و به هیچ عنوان و به هیچ عنوان هیچ توضیحی در مورد این كار ندهید. حتی هرگز نام valancy و یا نحوه سود دهی این سیستمرا هم به او نگویید. در غیر اینصورت به احتمال بسیار زیاد، او را از دست خواهید. در جواب این سؤالات به او بگویید كه چون باید اطلاعات زیادی رو به او بدهید . نمیتوانید این كار را در یک لحظه توضیح دهید و این جواب را در مقابل سؤالات او تكرار كنید.

حتماً به او بگویید كه هیچ قولی به او نمی‌دهید كه وی، کار پیشنهادی شما را بپسندد، امابا شناختی كه از دوست خود دارید، مطمئنهستید كه در این كار موفق خواهد شد. با بیان این جمله، در حقیقت نشان می‌دهید كه شما هیچ درخواستی از دوست خود ندارید و دوستشما هیچ مسئوولیتی نسبت به شما و وقت شماندارد و اجباری نیز برای انجام دادن كاری نداردو كاملاً در تصمیم‌گیری، آزاد است.


امكان زیادی وجود دارد كه دوست شما قبلاًراجع به شركت‌های مشابه، مطالبی شنیده باشدو به شدت منفی شده باشد. بنابراین نام شركت را در صورت امکان به زبان نیاورید. حتی اگر دوست شما حدسی زد و مثلاً پرسید كه آیا راجع به اینشرکتهای بازارسازی شبکه ای است ،در صورتی كه دوست صمیمی شما باشد!!!می‌توانید به او بگویید این کار با همه ی کارها متفاوت است  و مجدداً از دوستخود بخواهید كه 2 ساعت از وقت خود را در اختیار شماقرار دهد. در غیر اینصورت اگر دوست شما بی‌درنگ، شروع به انتقاد و مخالفت كرد، باآرامش بگویید كه اطلاعاتش در این زمینه بسیار ناقص و اشتباه می‌باشد. برای نشان دادن برتری خودو بی ‌اطلاعی دوستتان، می‌توانید از وی بپرسید كه آیا راجع بهفروش هاست و دومین چیزی می‌داند؟ با این كار، دوستتان راترغیب می‌كنید كه حداقل برای به دست آوردن اطلاعات كافی، دو ساعت زمان در اختیار شما قرار دهد.

از دعوت كردن افرادی كه مطمئن هستیدفعلاً به هیچ عنوان، زمانی برای انجام اینكار ندارند، صرف‌نظر كنید. زیرا اگر در شرایط گرفتاری آنها، سیستم را به آنها معرفی كنید، مسلماً عضو نخواهند شد و در صورتی كه عضوشوند، نمی‌‌توانند زمانی را برای آموزش وتمرین اختصاص دهند و احتمال اقدام آنها درآینده نیز به شدت كاهش می‌‌یابد. پس عجله نكنید و منتظر فرصت مناسبی برای خالی شدن وقت دوستتان باشید. دقت كنید كه اگر مثلاً یكماه صبر كنید، و سپس در فرصت مناسب، سیستم را به آندوست معرفی كنید، با وجود این كه یك ماهرا از دست داده‌اید، ولی یك شاخه جدید با پتانسیل چند هزار دلار ایجاد كرده‌اید. بیاد داشته باشید، این تجارت روش مطمئنی برای پولدارشدن می ‌باشد نه یك روش سریع پولدارشدن.

هر كسی برای شروع باید افرادی را دعوتكند كه از نظر كاری به وی اعتماد كامل داشتهباشند. زیرا هنوز چكی دریافت نكرده است كه به عنوان مدرك ارائهدهد. این تجارت، بر پایه اعتماد متقابل افراد به هم، پایه‌ریزی شده است. هر كس بین 3 تا 6 نفر را دارد كه آنها به وی اعتماد كاملدارند پس دقت كنید كه اگر با روش درست سیستم رابه آنها معرفی کنید در این کار مطمئناً موفق خواهید شد .

هیچ موقع از دوست خود خواهش یا معذرتخواهی نكنید، زیرا در حقیقت، شما شانس پولدارشدن را به او می‌دهید. همیشه به یاد داشته باشید كه با شكم سیری كامل!!!! و بدونابراز نیاز به وجود و حضور دوست خود، او را دعوت كنید و نشاندهید كه سود شما به حضور وی بستگی ندارد.

اگر دوست را به صورت اتفاقی ملاقات كردید،مثلاً در حیاط دانشگاه یا در اتوبوسیا خیابان، به هیچ عنوان راجع به كار حرف نزنید صبر كنید به او مهلت دهید تا خود او حرف كار را به میان آورد. معمولاً اولین سؤال بعد ازاحوالپرسی، سؤال راجع به كار است. پس به دوست خودفرصت دهید تا او حرف كار را به میان آورد.سپس بدون دادن هیچ اطلاعاتی، طبق یكی از روش‌های مذكور یا غیره ، او را برای یك جلسه دعوت كنید و اسم آن دوست را به لیستتان اضافه كنید.

اگر نام دوستی را در لیست دارید كه مدتزیادی است از او بی ‌خبرید، به هیچ عنوانتوسط تلفن از وی دعوت نكنید. حتماً یك بار با او قرار ملاقات بگذاریدو در آن قرار، پس از آنكه دوست شما حرف كار را به میان كشید، از وی برای یك جلسه معرفی دعوت كنید. فراموش نكنید كه عجله، همیشهتأثیر معكوس دارد.

هرگز بدون م با Leader خود اقدام به دعوت دوستان و معرفیسیستم به آنها نكنید.

طبق اولویت در نظرگرفته شده توسط Leader ، دوستانتان را دعوت كنید.

موفقیت، مجموعه‌ای است از تلاش‌های كوچك روزانه .

پس برای دعوت کردن دوستانتان 3 مسئله مهم را مد نظر داشتهباشید .

1- حفظپرستیژ کاری خودمان

2- عدمدادن اطلاعات

3- ایجادحس کنجکاوی در طرف مقابل



همانطور که می دانید برای موفق شدن درنتورک مارکتینگ نیاز به داشتن ارتباطات بالا نیست . پس باید از چیزی استفاده کنیمکه همه دارند

دایره نفوذ

دایره نفوذ گروهی از افرادی هستند که به شما اعتماد دارند و شما برروی آنها تاثیر می گذارید . این افراد یا بخاطرکارهای موفقی که شما در گذشته انجام داده اید به شما اعتماد کاری دارند و یا شما در گذشته همیشهاطمینان او را جلب کرده اید ، بنابراین حرف شما راقبول دارند .

اعتماد و اطمینان را با دوست داشتناشتباه نگیرید. کسی که به شما اعتماد دارد یک قدم جلوتر از کسی است که شما رادوست دارد .

شما در این سیستم مجبورید مثل یک کشاورز عمل کنید و نباید مهرهچینی کنید. خیلی از افراد که با این طرز فکر واردمی شوند بدنبال افرادی هستند که خیلی ها را بشناسند. آنها افرادی را که وارد کرده اند رها میکنند تا بدنبال نفرات دیگر بروند .

شما باید فرهنگ پشتیبانی را در مجموعه تان جا بیندازید. شما دراینکار فقط به 6 نفر از دایره نفوذتان نیاز دارید و باید صبور باشید و به زیرمجموعه تان کمک کنید و آنها را تشویق کنید تا ازدایره نفوذشان استفاده کنند در اینصورت موفقیت شما حتمی است .

اگر شما از دایره نفوذتان استفاده نکنید و بر فرض فردی را که دردایره نفوذتان نیست مشاوره کنید به احتمال زیاد اووارد نمی شود و اگر وارد هم بشود نمی توانید او را قانع کنید که از دایره نفوذش استفاده کند .

همیشه به یاد داشته باشید که می خواهید 6 کیسه طلا را به 6 نفر بدهید . این 6 کیسه را به چه کسانی می دهید ؟ به 6 نفر از بهترین کسانی می دهید که به شما اعتماد دارند و یا به 6 نفر می دهید که فقط شما آنها را ازنظر تحصیلات ، موقعیت شغلی ، سن و یادرامد قبول دارید .

علت اینکه افراد از دایره نفوذشاناستفاده نمی کنند :

1-  ایمان بکار ندارند : این فرد برای مثال هنوز حتی اینکه بتواند 1 میلیون تومان پورسانت هم بگیرد را باور ندارد . او اول میخواهد موفقیت را ببیند و بعد آنرا باور کند .

2-  اعتماد به نفس ندارند و از شکست می ترسند :این فرد برای مثال اینگونه فکر می کند: " اگر من ضرر کردم چرا دیگران هم ضررکنند؟ ، من خودم نتیجه نگرفته ام چطور به دیگران کار را معرفی کنم؟ ، اگر من آنها را وارد کردمو موفق نشدند چه؟ چطور جوابشان را بدهم؟ درفامیل مرا مسخره خواهند کرد و دست می اندازند ".

گسترش ارتباطات

شما در این تجارت بایستی با افرادی که در لیست خود دارید ارتباطاتبیشتری بر قرار کنید تا اعتمادی را که در گذشتهبه شما داشته اند برایشان یادآوری شود . عملکرد گذشته شما باعث شده آنها در دایره نفوذ شما باشندو احتمالاً چون مدتی با آنها ارتباط نداشته ایداین اعتماد نیاز به یادآوری دارد . سعی کنید گسترش ارتباطات را از همانزمان وارد شدن به این سیستم در کنار گذاشتن مشاوره شروع کنید .

یکی از مهمترین دستاوردهای موج سومبرقراری ارتباطات انسانی است . در برقراری ارتباط نکات زیر را رعایت کنید :

1-  خود را در سطح افراد قرار دهید .

2-  با افراد صریح و صادق باشید .

3- احساسات خود را بیان کنید و زمینه های مشابهعلاقمندی خود را با آنها پیدا نموده و تقویت کنید . در کنار دوستتان باشید نه در مقابل او . خاطراتخوب گذشته را یادآوری کنید چون باعث می شود فردنسبت به شما دید مثبتی داشته باشد .

4-  اهداف ، نیازها و دل نگرانیهای آنها را در نظر بگیرید و باآنها همدلی و همدردی کنید

5- برای دوستانتان شنونده خوبی باشید .

6-  به شخصیت و احساسات افراد احترام بگذارید .

7- در موعظه و راهنمائی کردن افراط نکنید.




بانوی جوان ایرانی دکتر اِلهام دریک   20 سال قبل به امریکا مهاجرت کرد او در همان ابتدای جوانی به استعداد و علاقه خود در فن بیان و سخنوری پی برد ، او علاقه خود را دنبال کرد تا اینکه به یک سخنران فعال و ساعی ، با قدرت انتقال بسیار بالا تبدیل شد.

 

 

 

او خود را در کار تجارت با استعداد ، زرنگ و باهوش نشان داد و توانست وارد تجارت بازارسازی شبکه ای شود.
پیوسته و بدون وقفه به جلو حرکت می کرد و در حال پیشرفت بود.
او همواره در صحنه های تجاری حضور داشت چرا که به یک سخنگوی کاملاً حرفه ای و جسور تبدیل شده بود و با توجه به داشتن این تخصص در بسیاری از تجارتها، موفقیتهایی را از آن خود کرد.
و زمانی که بعنوان پردرآمدترین فرد در یکی از شرکتهای این صنعت درخشید Brave Heart Productions را تأسیس کرد و بدنبال این پیشرفتها به تحصیل هم ادامه داد و توانست مدرک دکترا را اخذ کند و به پیروزی و موفقیت بی حد و اندازه ای در کار و زندگی خود برسد.
در پی کسب این موفقیتها ، راهنما و مشوقی برای مردان و ن در گرداگرد کره زمین شد.
شاید در ذهن همه ما این سؤال نقش بسته باشد:
یک خانم جوان چطور می تواند با لهجه و زبان انگلیسی نه چندان قوی به امریکا مهاجرت کند , ثروتمند شود؟ به درجه دکترا برسد ؟ بهترین سخنور و یک مربی حاذق و موفق شود؟؟
او خواست و توانست !



این هفت ویژگی، مهارت نیستند؛ بعضی‌ها عادتند؛ بعضی یک وضعیت ذهنی‌اند و بعضی دیگر، به سادگی چیزهایی هستند که شما باید به طور موثر از آن‌ها استفاده کنید تا سازمانتان را بسازید.

من پیشنهاد می‌کنم که در هر یک از آن‌ها به خودتان نمره بدهید؛ صادق باشید و از خودتان بپرسید که آیا واقعا این ویژگی را دارید؟ سپس بعد از مدتی از دانستن این هفت ویژگی، دوباره به خودتان نمره بدهید تا ببینید که پیشرفت داشته‌اید یا نه، مهم‌ترین نکته این است: هرچه این ویژگی‌ها در شما پیشرفت کند، درآمد شما افزایش خواهد یافت.

1- وضعیت ( status)

 2 - Events (گردهمایی­ ها)

 3 - Consistency  (ثبات)

 4 -  Commitment (تعهد)

5-  Image

 6-  Personal Development

7-  Sacrifice  (فدا کردن)



افراد زیادی وارد این تجارت میشوند. یکسری موفق میشوند و یکسری هم شکست می خورند و یکسری هم موقق ترند . ولی علت این امر چیه؟

خیلی دلایل را شاید بتوانیم لیست کنیم . اما یکسری موارد در اکثر مجموعه های موفق از دید من مشترک بود :

1 ) ایمان و اعتقادی که بچه های آن مجموعه ها به این کار و آموزش هایش داشتند.   خیلی ها آموزش ها رو دارند ولی برای موفقیت یه آنها عمل نمی کنند و می خواهند بدون آنها موفق شوند. توی اون مجموعه ها به آموزشها و تجربیات لیدرها ایمان داشتند. باور داشتند که توی این سیستم به هرچه بخواهند میرسند و جایی برای ایستادن نیست.

2 ) کار تیمی :  چه کارکنیم ؟؟؟؟

          -  همبستگی :   هر کسی پیشرفت کند باید برای شمامهم باشد.

         - انعطاف پذیر باشید : اگر چیزی به شما گفته میشود به خیروصلاح شماست.

         - تاثیر پذیر باشید : از یک گوش نگیرید و از گوش دیگر. .

         - نگرش کار تیمی باید در مجموعه انتقال پیدا کند.           

  حالا اگر تیم هایتان را تشکیل دادید یک رقابت بین آنها بوجود آورید.


چگونه یک *دعوت‌کننده‌ی حرفه ‌ای* (professional inviter) شوید؟

مصاحبه‌ی جان میلتن فاگ با تیم سِ (Tim Sales)ترجمه: نیما عربشاهی

 

 

تیم سِ، فرمولی سه قسمتی را آموزش می‌دهد:

دعوت، معارفه، تعلیم

از این سه قسمت، دعوت کردن از همه مهمتر است. می‌توانید از دیگران بخواهید که معارفه و تعلیم را برای شما انجام دهند یا از ابزارهایی برای این کار بهره بگیرید. ولی دعوت کردن؛ این یکی بر عهده‌ی خود شماست؛ برای همین باید در آن به مهارت برسید. ولی چرا باید این نکات را از تیم بیاموزید؟

او فردی است که دست به این کارها زده و با درآمد هفت رقمی خود نه تنها یکبار موفق به انجام این کار شده (شاید بخت با او یار بوده، نه؟) بلکه برای بار دوم نیز از ابتدا شروع کرده و به موفقیت رسیده است.


رموز بازار یابی شبکه ای

Image and video hosting by TinyPic

 

 

بازارسازی شبکه ای کاملا سه رمز ثروتمند شدن جی.پاول گیتی را بکار می برد:


1- محصولی داشته باشید که همگان بدان نیاز داشته باشند.

2- خودتان را تکثیر کنید.

3- خویش فرما باشید.


چرا شما باید درگیر بازارسازی شبکه ای شوید؟ شاید به تعداد اعضای یک شبکه برای این سوال جواب وجود داشته باشد. با این حال معمولا، جواب بسته به آن نوع زندگی است که شبکه به شما می دهد.
 

بعضی از مزایای منحصر به فرد این کسب وکار بدین شرح است:

A: انتخاب افرادی که با آن ها کار می کنید.

B: ورود به دنیای تجارت با سرمایه ای اندک .

C: کارتان را از خانه شروع می کنید.

D: تصمیم گیری دلخواه در مورد ساعاتی که می خواهید کار کنید .

E: یافتن محصولات منحصر به فردی که جای دیگری در دسترس نیست.

F: درو کردن پول هایی که از معافیت های مالیاتی زیادی استفاده می کنند.

J: لذت بردن از فرصت کسب درآمد نامحدود.

H: داشتن شانس ایجاد موفقیت برای خودتان به وسیله ایجاد انگیزه های موفقیت در دیگران.

 

دوستان عزیز، من اعتقاد دارم که شما برای تبدیل شدن به یک نتورکر موفق، به یک خصوصیت مهم نیازمندید، اگر شما مشتاق موفقیت باشید، آنگاه موفق خواهید شد، دیگر ساده تر از این توضیحی وجود ندارد.
اگر شما به تمام جوانبی که در تجارت تان است نگاهی بیندازید، محصولتان، مهارت هایتان، پلنها، ابزار بازارسازی و غیره، همه در درجه دوم قرار دارند، نگرش تان در وهله اول قرار دارد ، اگر شما به اندازه کافی خواهان موفقیت باشید، اگر آتش اشتیاق در قلبتان شعله بکشد، آنگاه شما به موفقیت خواهید رسید.
وقتی که من فعالیتم را در بازارسازی شبکه ای آغاز نمودم، به احتمال زیاد موقعیتم با شرایط حال حاضر شما تفاوت چندانی نداشت. من بصورت پاره وقت کارم را شروع کردم. کار دائمی من تخصص خنثی سازی بمب های زیر آبی در نیروی دریائی ایالات متحده بود.

من به تازگی از جنگ اول خلیج فارس بازگشته بودم. آنطور که به من گفتند، وضعیت جسمی من در شرایط بسیار بدی بوده. من به ایالات متحده بازگردانده شدم، به مرکز نیروی دریائی در مریلند.
به هر حال من این کار را مهیج یافتم. در واقع آنچه من می خواستم یک راه مطمئن برای بدست آوردن درآمدی اساسی بود که همزمان بتواند خدمات با ارزشی به دیگران نیز ارائه دهد. روزی یک ترکیب بسیار جالب از این دو مسئله را در یک آگهی در رومه واشنگتن پست یافتم.

در ابتدا خیلی محتاط بودم. آنچه درباره بازارسازی شبکه ای از فردی که آن آگهی را گذاشته بود شنیدم تقریباً باور نکردنی بود. من با او در خانه اش در حومه شهر مریلند ملاقات کردم. برای شخصی مثل من که از خانواده ای کارگری و از شهری کوچک از ایالت تنسی آمده بودم، چنان تجملاتی باور نکردنی بود. این مرد مسلماً به یک کار حسابی مشغول بود. 

در پایان ملاقاتمان، او یک نوار ویدئوئی با عنوان "نوبت شما برای برنده شدن" به من داد. من با علاقه آنرا پذیرفتم، هر چند با خجالت به او گفتم که من دستگاه پخش ویدئو برای دیدن این فیلم ندارم. اما من برای آموختن بیشتر درباره بازارسازی شبکه ای بسیار مشتاق بودم، اما در وقت نهاری روز بعد، من وانت باری درب و داغانم را به سمت فروشگاه محلی ناحیه مونتگومری راندم و مستقیم به بخشی که تلویزیون می فروختند رفتم.

مدیر آن قسمت وقتی داستان من را شنید، به من اجازه داد که آن فیلم را در تنها دستگاه پخش ویدئوئی که به تلویزیون متصل بود تماشا کنم. آن دستگاه در حقیقت به تمامی تلویزیون های آن طبقه فروش متصل بود. بنابراین به مدت 45 دقیقه، من بهمراه مدیر، تمامی کارکنانش و چند مشتری و رهگذر به تماشای "نوبت شما برای برنده شدن" در تمامی 27 تلویزیون فروشگاه ناحیه مونتگومری شدیم.

 
داستانی که برای همیشه زندگی مرا تغییر داد

هیچ چیز در آن ویدئو بیش از آنچه در انتها به نمایش درآمد زندگی مرا تحت تأثیر قرار نداد. آن داستان درباره نحوه آموزش کک ها در سیرک بود. اکنون نمی دانم شما چقدر درباره کک ها می دانید، این یک واقعیت حقیقی در طبیعت است که بسیار هم اعجاب انگیز است: کک ها می توانند تا 33 سانتیمتر بپرند، درحدود 200 برابر اندازه بدنشان. یعنی یک انسان 1.7 متری بتواند 34 متر بپرد!

اما کک های سیرک نمی توانند 33 سانتیمتر بپرند. آنها حتی وقتی که درپوش را از روی ظرف شیشه ای بر می دارند هم نمی توانند بپرند. چرا؟ چون آنها آموزش داده شده اند که باور کنند نمی توانند به بیرون از ظرف بپرند، اصلاً مهم نیست که چقدر سخت باشد و یا چه مقدار تلاش کنند. این بطور قطع مخالف طبیعت است، اما این واقعیت است.

آموزش دهندگان به سادگی یک درپوش بر روی ظرف قرار می دهند و اجازه می دهند که کک ها سر خود را به آن بکوبند تا زمانی که کک ها متقاعد شوند که پرش بلند تر برای بیرون رفتن از ظرف نتیجه ای جز سردرد ندارد. خب من هرگز با یک کک مصاحبه نکرده ام، اما من به این نتیجه رسیدم که آنها سردرد می گیرند چون اگر ما نیز روی یک ترامپولین می پریدیم و سرمان به سقف می خورد سر درد می گرفتیم.

پایان ویدوئو بسیار خوب ساخته شده بود. اگر شما نخواهید برای کوبیدن سرتان خطر کنید، زخمی نخواهید شد. بگذارید این را به شکل دیگری بگویم. اگر نخواهید برای آزادی خودتان از موقعیت فعلی خطر کنید، هیچ دردی تحمل نخواهید کرد.

ما انسانها دوست داریم به هر قیمتی که شده از درد احتراز جوئیم. این شامل درد های احساسی مانند پس زده شدن و شکست نیز هست. این شامل درد های مالی از قبیل از دست دادن پول نیز می شود. و چون ما خودمان را برای باقی ماندن در اسارت مالی و احساسی (ظرف) آموزش داده ایم، هرگز به خودمان اجازه نمی دهیم که مزایائی که پس از پریدن به خارج از این ظرف بدست می آوریم را تجربه کنیم.

آنچه را در ابتدا گفتم به یاد بیاورید. نگرش مقدم بر هر چیزی قرار دارد و عاملی که موفقیت شما را در بازارسازی شبکه ای تعیین می کند، و در تمام زمینه های دیگر زندگی تان. برای موفقیت، شما باید بخواهید که به بیرون از ظرف بپرید.
حالا به یک مسئله بسیار مهم رسیدیم، پس دقت کنید.

من حدود 10 سال پیش از بازارسازی شبکه ای بازنشسته شدم، اما نه قبل از اینکه میلیون ها دلار درآمد داشته باشم و مجموعه ای بیش از 56000 نفر در بیش از 26 کشور بسازم. من همچنان بصورت ممتد یک درآمد مستمر و اساسی از تجارتم در حالی که مدت زیادی است در آن فعالیت نمی کنم دریافت می کنم. توانائی ساختن درآمدی مستمر یکی از مشخصات عالی در بازارسازی شبکه ای است. موقعیت های محدودی می توانند این امکان را در اختیار شما قرار دهند.


با سلام خدمت کلیه بازدیدکنندگان و شما دوستان گرامی.

 در ادامه تحقیقات و آزمون های گرفته شده توسط یکی از دوستان بسیار عزیزم آقای ارشیا دلاور رو در تکمیل طرح جامع فروش الکترونیک در ایران که بزرگترین پروژه عملی و جذاب فروش اینترنتی در خاورمیانه خواهد بود را تشریح میکنم.

ارشیا دلاور : تصمیم گرفتم تا از این طریق (وبلاگ) از شما همکاران و دوستان گرامی مشاوره بگیرم. مطمئنا جمع نظرات و پیشنهادات من حقیر و شما دوستان نتیجه ای غیر نتایج مردود فعلی پروژه های جاری در کشور خواهد بود. متاسفانه مقوله فروش الکترونیک در ایران بسیار نا امن و غیر قابل اعتماد برای مردم جلوه می نماید، که این خود احتیاج به بستر سازی و ایجاد فرهنگی مناسب و تدریجی در کشور و مردم دارد.

 

تجربه بنده و همکاران نزدیکم در این مقوله و جمع آوری نقاط ضعف و قوت کلیه سیستم های فروش الکترونیک فعال در ایران موضوعاتی را برای حل این مشکل رهنمون ساخت که تا به این مرحله از تثبیت طرح (بیش از 85%) امید به اجرای طرح در آینده نه چندان دور داریم. اما از آنجایی که بهترین طرح ها و برنامه ها که از طرف اشخاص و شرکتها و ارگانهای مختلف به دلیل تعجیل در اجرا به شکست منجر شده اند، ما این زمان را موکول به تکمیل نهایی طرح و اجرای فاز دوم همه پرسی می نماییم.

 

در این وبلاگ موضوعاتی مورد تحقیق و تفسیر و مشاوره قرار خواهد گرفت که 100% به اجرای صحیح تر این طرح کمک شایانی خواهد نمود.

 

از ایراد نمودن نظرات و پیشنهادات شما در این وبلاگ و وبلاگ های مرتبط پیشاپیش متشکریم.


آنتونی یا تونی رابینز (Anthony or Tony Robbins) نویسنده و سخنران آمریکایی است، وی 29 فوریهآنتونی رابینز 1960 در شمال هالیوود در کالیفرنیا به دنیا آمد. شهرت عمده او به خاطر سلسله کتاب هایش در مورد موفقیت می باشد، مانند:

  • قدرت بی پایان یا توانایی نامحدود 1987  
  • به سوی کامیابی 1944  

آنتونی رابینز موفق ترین، مشهورترین و پرطرفدارترین نویسنده و سخنران انگیزشی در جهان است، هر چند که خود اصرار دارد به جای سخنران انگیزشی»، مربی منتهای کارآیی» نامیده شود.

او در مدت کوتاهی به بیشترین آرزوها و رویاهای جوانی خود جامه عمل پوشانید و توانست درآمد سالیانه خود را از 38 هزار دلار به بیش از یک میلیون دلار افزایش دهد.

آنتونی رابینز در 29 فوریه 1960 در شمال هالیوود، در خانواده ای فقیر به دنیا آمد، او در منطقه آزوسا»ی لس آنجلس کودکی خود را پشت سر گذاشته و در دبیرستان گلندورا» به تحصیل پرداخت، زمانی که او 7 ساله بود والدینش از هم جدا شدند، پس از گرفتن دیپلم متوسطه به کارهای گوناگونی شبیه ظرف شویی، کارگری و مستخدمی روی آورد.

در سنین بین تا 22 سالگی در دفتر کار جیم رون» به عنوان بازاریاب و مبلغ سمینارهای وی، شروع به کار کرد، تونی به عنوان بخشی از شرایط این شغل، تمام آثار مکتوب و صوتی جیم رون را خواند و گوش کرد، در این سال ها او در یک آپارتمان چهل متری در محله ای فقیرنشین زندگی می کرد، به گفته خودش ناچار بود ظرف های غذای خود را در وان حمام بشوید، گذشته از فقر مالی، بر اثر پرخوری و خوردن غذاهای چرب وزنش به 120کیلو رسید.

آنتونی رابینز در عین چاقی، تنبلی و فقر، آرزوهای جاه طلبانه ای داشت و در عالم خیال خود قصر زیبایی را کنار جنگلی بزرگ تصور می کرد، او سرانجام تصمیم گرفت برای رسیدن به آرزوهایش کمر همت بندد و  با چاقی اش مبارزه کند، به همین خاطر برای رسیدن به این هدف به مطالعه چند کتاب پرداخت، اما مطالب کتاب ها ضد و نقیض بود و خودش به این نتیجه رسید که با فکر سالم می توان بدنی سالم داشت، او توانست 15کیلوگرم در مدت دو ماه کم کند.



بسیار خوب، اعتراف می‌کنم،  الان زندگی جادویی دارم، به هر چیزی که دست می‌زنم تبدیل به طلا یارندی گیج طلای سفید یا Prada می‌شود، سلامت، خوشحال و موفق هستم.

روزگاری هم با خود میگفتم بدترین کابوس هر روزم این است که بسیاری از رویاهای مردم به حقیقت می‌پیوندد اما همیشه به همین روال نیست؛  بیش از 30 سال است که زندگی ام رو به نابودی است، واقعاً شرایط بدی دارم، بیمار، غمگین، دل شکسته و ناامید شدم، به هر چیزی که دست می‌زنم تبدیل به پهن شتر می‌شود.

اما الان اگر هر کسی در میان بسیاری از کامیابی‌ها به پیروزی دست یابد، یکی از آنها من هستم.
بنابراین چه اتفاقی افتاد که چنین شد؟

پس خوب و با دقت با من باشید.
تنها نکته مهمی که دارای اهمیت زیادی نسبت به چیزهایی دیگر می‌باشد که تاکنون آموخته‌ام این است که: به این باور رسیده‌ام که در ارتباط با هر موردی که در زندگی‌ام اتفاق می‌افتد، چه خوب و چه بد و غیر قابل بیان، مسئولیت دارم؛ در واقع به راستی فکر می‌کنید که کدام یک ترسناک ‌تر است.
این بدان معنی است که نمی‌توانم همسرم را به خاطر عملکردهای بدم سرزنش کنم، نمی‌‌توانم همه شکست‌های کاری ام را به گردن اسپانسرها، شریک ، یا وضعیت اقتصادی بیندازم و نمی‌ توانم نداشتن سلامتی و یا مصیبت‌هایی که از طرف خدا، جهان، تقدیر و شرایط زندگی به وجود می‌آید را ملامت کنم؛ در حالی که در ابتدا فکر می‌کردم که کاملاً ترسناک است . و نتیجه آن نگرشی شد که در نهایت منجر به آزادی من شد.

زیرا اگر همه آنچه که در مورد چیزهای بد درست است، پس منطق نشان می‌دهد که آن باید برای چیزهایی خوب هم درست باشد. معنی آن این است که می‌توانم خوشحالی، ثروتمند شدن و رسیدن به موفقیت را نشان داده و افراد با ارزش را در زندگی به سمت خود جذب کنم.



آخرین مطالب

آخرین جستجو ها

Cheap NHL Jerseys Ottawa Senators at Lower Price. Jeremy's notes Frances's memory 747 نکته و تست کنکور استاد زارع nsidininen aircagresetes محسن یزدانی قهرمان پرورش اندام جهان و مدیر عامل مجموعه باشگاه های ورزشی هیربد توپ پر نمایندگی کامپیوتر کلیک شبستر